در این هنگام کرزوان نزد او می آید. زن وقتی شوهرش را دید دیوانه شد و چشمانش برق گرفت و ناگهان گفت: شیطان! شیطان! برو کنار برو کنار من نمی توانم تو را تحمل کنم. تو شیطان هستی تو بدتر از این مهاجمان (عرب) برو، من نمی خواهم تو را ببینم.

کرزوان خواست دوباره دستش را بکشد. بانو فریاد زد: بابا منو از دست این شیطان نجات بده.

اما در این هنگام که کرانبه می خواست به سمت دخترش بیاید، یک عرب با چاقو از پهلوی او زد و دیگری با شمشیر به او زد و شکمش را پاره کرد.

بانو وقتی آخرین گریه پدرش را شنید، با یک حرکت شمشیر را از دست زراوند بی پناه گرفت و در سینه شوهر فرو برد.

 خون مثل چشمه جاری است…

مهاجمان (عرب) می خندیدند و سپس او را با شانه بستند…

بانو فریاد می زد: شیطان را کشتم، شیطان را کشتم…

این قتل عام ها 1300 سال پیش یا کمتر اتفاق افتاد… بیست و پنج سال بعد از فروختن ارنواز در کوفه و 13 سال بعد ارنواز در قصر پدرش درگذشت… در همان زمان شیطان با چشمان زهرآلود خود به طرف خانه آمد. سرزمین ایران در آنجا حکومت کند…

پایان

[1] بیند هشان: کتابی است که در قرن سوم هجری به زبان پهلوی نوشته شده و به معنای آغاز آفرینش است. ویکی پدیا.مترجم.

[2] فردوسی: شاعر نامدار ایرانی، نویسنده شاهنامه. مترجم.

[3] شر، همانطور که در آئوستای زرتشتی آمده است، به دنبال حذف خیر است. و ویکی پدیا مترجم.

[4] نام خدای یگانه در دین زرتشتی. ویکی پدیا مترجم.

[5] در داستان این گونه مطرح شده است و شاید زن ایرانی با سینه های درشت قصد مسخره کردن او یا تطمیع دیگران را با خود داشته است. مترجم.

[6] اهورامزدا در متون باستانی ایران خدایی است.

[7] اهریمن شیطان است