برنامه ریزی استراتژیک و تأثیر آن بر مدیریت منابع گردشگری

برنامه ریزی استراتژیک و تأثیر آن بر مدیریت منابع گردشگری

علی فؤاد کشیش
زیر نظر معاونت. زینب مسلم الموسوی

برنامه ریزی استراتژیک یکی از مهم ترین رویکردهای اداری است که به همه سازمان های گردشگری کمک می کند تا به موفقیت، پایداری و غلبه بر مخاطراتی که مدیریت سازمان های گردشگری و مسافرتی در محیط کاری خود با آن مواجه هستند، دست یابند. این در پرتو افزایش گسترده رقابت محلی و امکان بهره برداری از فرصت هایی است که سازمان ها را ملزم می کند در عملکرد بلندمدت خود پیشگام شوند. اهمیت برنامه ریزی استراتژیک برای هر سازمان، به ویژه سازمان های گردشگری، در نقش آن به عنوان ابزاری برای سرمایه گذاری منابع برتر است که آن ها را قادر می سازد تا با تغییرات و تحولاتی که در محیطشان به وجود می آید و بر توانایی آن ها در دستیابی به اهدافشان تأثیر می گذارد، مقابله کنند. علاوه بر این، رویکرد اساسی آنها را در سرمایه گذاری منابع در معاملات خود با آینده دور تشکیل می دهد و به عنوان مبنایی برای تصمیم گیری های مربوط به عملکرد و مدیریت صحیح سازمان استفاده می شود. موفقیت یا شکست سازمان ها بستگی به میزان مهارت های مدیریتی سرمایه گذاری منابع برتر از جمله برنامه ریزی استراتژیک دارد. سازمان‌های گردشگری که از برنامه‌ریزی استراتژیک استفاده می‌کنند، موفق‌تر و مؤثرتر از سازمان‌هایی هستند که از برنامه‌ریزی استراتژیک استفاده نمی‌کنند. فرآیند برنامه ریزی استراتژیک شامل تعریف چشم انداز سازمان گردشگری، یعنی واقعیتی است که در آرزو و رویاهای آن است. سازمان در آینده به آن می رسد. اکنون چشم انداز مربوط به این است که سازمان گردشگری چگونه از آینده خود انتظار دارد. فرآیند برنامه ریزی استراتژیک همچنین شامل تدوین مأموریت سازمان است که به زمان حال سازمان مربوط می شود و سپس به تعیین اهداف استراتژیک که سازمان به دنبال دستیابی به آنها در آینده است کمک می کند. مفهوم برنامه ریزی استراتژیک نتایج قابل توجهی را در بازار عملیات نشان داده است، زیرا تقریباً غیرممکن است که سازمان از طریق به کارگیری روش ها و تکنیک های برنامه ریزی استراتژیک در کار خود سودآوری نداشته باشد. سازمان هایی که مفهوم روشنی از برنامه ریزی استراتژیک دارند، بالاترین توانایی را برای دستیابی به اهداف خود دارند. سازمان‌هایی که برنامه‌ریزی استراتژیک را در کار خود به کار نمی‌برند، شانس کمی برای بقا و تداوم در بازار دارند، زیرا این سازمان‌ها از طریق نقاط قوت و ضعف سازمان، تأثیر عوامل بیرونی را که تأثیر بسزایی بر سازمان دارند و تأثیر عوامل داخلی را از طریق نقاط قوت و ضعف سازمان در نظر می‌گیرند که به نوبه خود برای دستیابی به اهداف خاص و راهبرد روش اجرا، علاوه بر ابزارهای سنجش و ارزیابی اجرا، کار می‌کنند.